گفت: میخوام برات
یه یادگاری بنویسم
گفتــــم کجـــــــا؟
گفـــــت:رو قلبــــت
گفتم مگه می تونی؟
گفــــت:آره
سخت نیست آسونه
گفتم:باشه بنویس تا
همیشه یادگاری بمونه
یه خنجر برداشت
گفتم:این چیه؟
گفت:هییییییس -!
ساکت شدم
گفتم:بنویس
دیگه چرا معطلی
خنجرو برداشت و
با تیزی خنجر نوشت
دوست دارم دیوونه
عاشـــقتم تا عبــد......
حالا از اون روزها گذشته
اون رفته خیلی وقته
کجا؟نمی دونم؟؟؟
اما هنوز زخم خنجرش
یادگاری رو قلبم مونده
حرفاش فقط واژه و
کلمات بود...
آره عشق شده ابزار
حوس بازی آدمهای
که هیچی از عشق
نمیفهمندودرک نمیکنند