گلایه
دیشب خیالم را چرا راحت نکردی ؟
گفتم ، به عشق و عاشقی عادت نکردی .
خواستم حرف مهمی را بگویم
حرف خودت را گفتی و طاقت نکردی .
هی من برایت میخواندم ولی تو
بر چشمهای مستحقم رحم نکردی
یکی اینجا بر غرورش پا نهاده
اما تو ذره ای حتی غیرت نکردی
در خواب بر اموات تو رحمت فرستم .
چون در خیالم هیچ گاه غیبت نکردی .
+ نوشته شده در شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۹ ساعت 13:54 توسط پرهام (علی )
سلامی به رنگ قرمز ، که قرمزی سلامم را می توانی از رنگ خونی که در رگهایم جاریست بفهمی ، و سلام به کسی که آسمان ، آبی بودنش را مدیون چشمان اوست ...