عشق از نظر یک سرباز در یک نامه اداری (نوشته های خودم شماره یک )
بنام او که با یک نگاه دو غریبه را عاشق یکدیگر کرد .
به : امیر فرماندهی قلب ...
از : آموزشی پادگان عشق
موضوع : تمرین رژه عشق و برنامه سردوشی - گردشکار
سلام علیکم
بازگشت به نامه شماره عشق - محبت - دوستی به استحضار میرساند در اجرای امر به غوق جهت برپا داشتن مواد مندرج در بازگشتی فوق اقدامات انجام گرفته این حقیر به شرح یوستی چند برگ تقدیم می گردد ، مراتب جهت اطلاع و هر گونه اقدام مقتضی به عرض میرساند .
نگهبان عشق
paraham
درود عزیزم
به نام آهنگ نواز ارکست رژه عشق
عزیزم درود :
عزیزم نظر به راست مرا بپذیر و در جا راحت باش بده . بشمار سه دورت بگردم و در مقابلت خبر دار بایستم .
عزیزم هر روز من در صبحگاه عشق پرچم عشقمان با پیش فنگ از گلهای زیبا تو را جاوید می دارم و تو دستور امر کن تا شبانگاهان با حضور تو پرچم را به زمین بیاورم .
میخواهم در خط القعر سینه ات اختفا به کمین کنم تا تمرین تیراندازی را در صحرای دلم برایت آشکار سازم .
و آنگاه در خشاب اساس ، گلوله بوسه را از قلبم پر میکنم و نوک مگسک لبانم را زیر خال سیاه لبت نشانه میگیرم و آنگاه آتش بوسه را نثارت میکنم . و تو بی اختیار و خرامان می گوئی حرکت از نو عزیزم .![]()
![]()
![]()
دوست دارم کالیبر بازوانم را به اندازه کمرت بگشایم و آنگاه در سنگر انبوه گیسوانت رزم انفرادی یا رزم شبانه تمرین کنم .
من گم گشته تو هستم و برای رسیدن به تو همانا از ستاره چشمت به Sin زاویه نگاهت استفاده میکنم تا خط العرض حرکت را پیدا کنم .
میدانی میخواهم امریه ام را به بهترین منطقه جغرافیایی بدهند که همانا آغوش گرم توست . آخر من شرایط دار عشق تو هستم .![]()
![]()
![]()
در اسلحه خانه قلبم عشق تو را با پلمپ نامت نگهبانی میدهم چرا که من گروهبان عشق تو هستم .
گاهی وقت ها به خوابم می آیی و برایم بیداری می زنی گر چه در تلاش هستی برای ضعف آموزشی من اضافه خدمت بزنی ولی تو این کار را نمی کنی . ![]()
می خواهم در صبحگاه عشقت با اسمت تمام رژه بروم . اصلا تصمیم گرفته ام آنقدر قدم آهسته کار کنم تا در رژه عشقت خیلی خوب بگیرم و اگر چنانچه از نظام صفها و ضربه پاهایم راضی نبودی مرا کلاخ پر ، دور میل پرچم نده بلکه دوست دارم مرا تجدید دوره کنی .
قروهبان عشق من ، آنقدر مرا تجدید دوره کنی تا در همان روز جشن ترخیصی ام ، پایان خدمت عشق را از دستت بگیرم و بدان هیچ وقت ، هیچ جا ، به هیچ وجه نمی نویسم نبود هیچ روز دیگر تا ترخیص ، چرا که ترخیصی من ، جدا از آموزش عشق پادگان (...) قلبت است .
منتظر نوشته های جدید از خودم باشید ...
سلامی به رنگ قرمز ، که قرمزی سلامم را می توانی از رنگ خونی که در رگهایم جاریست بفهمی ، و سلام به کسی که آسمان ، آبی بودنش را مدیون چشمان اوست ...